سیاسی-مجلس-نماینده-مدرس-انعکاس مطبوعات استان دریزدفردا
یزدفردا "هفته نامه آیینه یزد –رضا سلطان زاده "شهید آیت الله سید حسن مدرس از چهره‌های درخشان تاریخ بشریت است که در مسیر پیشبرد عقیده و آرمان خود با سفاک ترین و بیدادگر زمان خود به مبارزه برخاست و با دست خالی بدون یاری گرفتن از گروه و طیف خاصی و بی هیچ اتکاء مادی و سیاسی با ستمگران زمان خود مقابله کرد و نقشه‌های شوم استعمارگران را افشا نمود.
وی در مسیر اعتلای مکتب تشیع همه هستی خود را به کار گرفت و با گفتار، کردار و گذران زندگی ساده و بی آلایش و جهت گیری‌های سیاسی خویش الگوی بسیار خوبی برای پیروان این مکتب وهمه مبارزان راه حق و حقیقت قرار گرفت.
مدرس برای به تصویر کشاندن حقایق اسلامی و نشر آرمان‌ها و قوانین حیات بخش اسلام ودفاع از ارزشهای مکتب تشیع در هر شرایطی مردانه و استوار ایستاد و سرانجام دراین مبارزه نامتعادل و سنگین جان ارزشمندش را از دست داد و با شهادت خود به تمام مبارزان راه حق و حقیقت درس آزادگی و مردانگی آموخت.زیرا مدرس راست گفتار و درستکردار بود و از ترفندهای سیاسی و نیرنگهای اجتماعی به سختی گریزان.مدرس شخصیتی پاک و با صفا داشت به همین سبب همانگونه بود که خود را نشان می‌داد و همانگونه می‌اندیشید که بر زبان می‌آورد راهش پررهرو باد.
سید حسن مدرس در دهم آذر ماه 71 سال پیش یعنی در سال 1316 هـ ش مطابق با 1356 هـ ق در زندان کاشمر به دست ماموران شهربانی رضاخان شهید شد و در همان منطقه مدفون گردید.
«یکی از شخصیتهای بزرگ ایران بدان کیفیت استعداد و تمامی از حیث صراحت لهجه و شجاعت ادبی و ویژگیهای فنی در علم سیاست و خطابه و امور اجتماعی سید حسن مدرس است.
ما رجال اصلاح طلب و شجاع و فداکار مانند امیرکبیر، سیدجمال الدین اسدآبادی، امین الدوله، سیدعبدالله بهبهانی، سیدمحمد طباطبائی، سیدجمال اصفهانی، ملک المتکلمین و غیر ایشان بسیار داشته و داریم که هر یک از این بزرگان شخصیتهای برگزیده و تاریخی می‌باشند اما مدرس از حیث تمامی چیز دیگر بود و در مدرس جنبه فنی و صنعتی و هنری بود که او را ممتاز کرده بود علاوه برآنکه از جنبه علمی و تقدس و پاکدامنی و هوش و فکر نیز دست کمی از هیچکس نداشت و سرآمد تمام این خصال سادگی و بساطت و شهامت آن مرحوم بود ومهمتر از همه از خود گذشتگی و فداکاری او بود که در احدی دیده نشده است.
مدرس پاک و راست و شجاع بود و با خرافات دشمن بود،با اصلاحات تازه و نو همراه بود و با لجمله یکی از عجائب عصر خود شمرده می‌شد.
مدرس مجتهد مسلم بود، فقیه و اصولی بزرگ بود به تاریخ و منطق و کلام آشنا و در سخنرانی و خطابه در عهد خود همتا نداشت و چون عوام فریب نبود و غرور و پاکدامنی ثبات عقیده در او بی اندازه قوی بود، هیچگاه درصدد دفاع از حمله‌ها و تهمت هایی که به او زده می‌شد بر نمی‌آمد.
همچنین هتاک و بی نزاکت و مفتری نبود، حقایق در افکارش بیشتر متمرکز بود تا ظاهرسازی و مردم فریبی- و یکی از اسرار موفقیت‌های او در خطابه نیز همین معنی بود – کینه جویی در آن مرحوم وجود نداشت وبه اندک پوزشی از دشمنان گذشت می‌کرد و از آنها به جزئی احتمال فایده عمومی حمایت می‌نمود و احساسات را در سیاست دخالت نمی‌داد.
مدرس در مجلس دوم عضو نمایندگان طراز اول و در انتخابات دوره سوم تا دوره ششم از تهران انتخاب شد.
 
مدرس و شجاعت
شاید به نظر برسد وقتی گفته می‌شود که شجاعت مدرس تا بدان حد رسید که مرگ را زبون ساخت، باز سخن از شجاعت مدرس به میان آوردن، تکرار است اما راستی آن است که شجاعت یک صفت مطلق نیست.می توان در برابر مرگ شجاع بود، اما در برابر انواع دیگر خطرها و یا خواهش‌ها جبن نشان داد.
می توان از مرگ نترسید اما از کم و زیاد شدن«شئونات و حیثیات» ترسید. مشیرالدوله‌ها و مستوفی‌ها شاید از مرگ نمی‌ترسیدند، اما از توهین می‌ترسیدند.مدرس با دولت مستوفی مخالفت کرد، نه برای آنکه مستوفی وطن دوست و پاک و آقا نبود، بلکه به خاطر آنکه یارای نه گفتن نداشت.انتخاباتی که سرنوشت کشور به چگونگی انجام آن بستگی داشت در پیش بود و مستوفی کسی نبود که بتواند جلوی دخالت‌های وزیر جنگ یعنی رضاخان را در انتخابات بگیرد. مدرس از طنز وناسزا و انتقاد و سرزنش مطبوعات و روشنفکران و. .. اندیشه نکرد. دولت مستوفی را ساقط کرد و مشیرالدوله را که یارای پاره‌ای نه گفتن‌ها را داشت به نخست وزیری رساند و افسوس که این یکی هم از توهین‌ها ترسید ودر بدترین موقع‌ها درست در جائی که باید نه می‌گفت و می‌ایستاد، نایستاد، گفت: نیستم و استعفا کرد و رفت.
مدرس سیلی خورد، آنهم در وقتی که در اوج عظمت بود، از تنی چند از چاقو کشان رضاخان کتک خورد، در مجلس به تحریک تدین که بعدها رضاخان خود وی را با صفت فاحشه وصف کرد.
مدرس پهلوان که فطرت جدال پسند و رشیدش فقط در موارد سخت و خطرناک می‌توانست میدانی برای ابراز شخصیت فوق العاده خود پیدا کند خطر را که بزرگتر می‌دید درعالم مخصوص خودش سر کیف می‌آمد:در آن واحد چندین و چند سلاح دشمن ( که هر کدام برای از پای درافکندن پهلوانی کفایت می‌کرد.)به سوی او هدف گیری می‌شدند اما در این روئین تن دوران، کارگر نمی‌افتادند: شب هنگام یزدان پناه از جانب رضاخان ده هزار تومان پول آورد که بگیر و ساکت باش و پاسخ شنید. بگذار زیر تشک، برو به اربابت بگو تا دینار آخر خرج نابودی تو خواهد شد اگر رضا داد که هیچ وگرنه بیا و از همانجا بردار و برو. صبح چاقوکشان جلو مجلس مرگ بر مدرس گفتند و او به آنها درس داد: اگر مدرس بمیرد دیگر کسی به شما پول نخواهد داد و با همان خونسردی که ویژه او بود فریاد زد:زنده باد مدرس، مرده باد سردار سپه. در سرسرا رضاخان گریبانش را گرفت تا تهدیدش کند که شما محکوم به اعدام هستید شما را از بین خواهم برد.وقتی گریبانش را از دست او آزاد کرد، ناسزاهای تدین را تحویل گرفت و ظهر هنگام،نایب چلویی سیلی محکمی به صورت مدرس زد بعد از ظهر نماینده سفارت فخیمه «انگلیس» برای معامله آمد:بیا دولت و دستگاه در اختیار تو شاه و وزیر زیر فرمان تو مجلس گوش به امر تو و. ... دست از مخالفت بردار عصر نوبت به روشنفکران رسید که اگر فلان جور نگویی و نکنی مرتجعی و باز شب نوبت به هم مسلکان و نیز خشکه مقدس‌ها رسید.
دوره ششم مجلس شورای ملی در تاریخ 22مرداد 1307 خاتمه یافت و مجموعاً 276 جلسه در مجلس تشکیل شد.سه ماه قبل از پایان دوره ششم فرمان انتخابات دوره هفتم صادر گردید. ...موضوع جالب توجه و فرمایشی بودن انتخابات به قدری رسوا و مفتضح بود که مدرس که مورد قبول و علاقه عامه مردم بود حتی یک رای هم به نام او از صندوق بیرون نیامده بود مدرس گفته بود به فرض که مردم به من رای نداده‌اند پس آن یک رای که به خودم داده ام، کجاست؟
مدرس پس از دو روزی که از افتتاح مجلس هفتم گذشت در 16 مهر ماه 1307 توقیف و تبعید گردید.
 
مدرس و جاذبه ثروت:
درباره تقوای مالی مدرس همین بس که به هنگام شهادت، نقدینه اش به بیشترین برآورد از بیست و چهار تومان در نمی‌گذشت غذایش نان و احتمالاً نان و پنیر وگاهی آبگوشت و پیراهن و قبایش کرباس بود.اهل هیچ توقعی، چه مالی و چه غیر مالی از احدی نبود و عمل او عین مرام موازنه عدمی بود: در خود از بین بردن موجبات توقع از غیر، روزی در مجلس می‌گفت: از آقای مستوفی هیچ توقعی ندارد.
من ده رییس الوزرا وچهل، پنجاه وزیر را دیدم و رد کردم اگر هر کدام در این مجلس مدعی شد که مدرس یک توقعی از من کرده است آن شخص خیلی مرد است.یک کاغذ در کابینه‌ای ندارم، هیچ تقاضایی از کسی نکردم. وی آن ضعف غالب مردان سیاسی که همان پول دوستی و تجمل طلبی شان است را نداشت.» 1
پی نوشت
1- نقل از کتاب «تاریخ بیست ساله ایران» و کتاب «مدرس شهید، نابغه ملی ایران»
 
 
  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا